تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

تصریح در تلگرام: t.me/tasrih
تصریح در تام‌تام: tt.me/tasrih
تصریح در ایتا: eitaa.com/tasrih
تصریح در سروش: sapp.ir/tasrih
تصریح در بله: ble.im/tasrih
تصریح در گپ: gap.im/tasrih
🔸
ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۱۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

دکتر قاضی‌زاده‌ی هاشمی وزیر بهداشت، با انتشار یادداشتی نسبت به افشای فیش‌های حقوقیِ بادآورده‌ی مدیران دولتی اعتراض کرده و این کار را «سنت سیئه‌ی ضد ارزش‌های اخلاقی و اسلامی» و میراث «حزب توده» و «شمشیر»ی دانسته است که «روحانیت و نظام» را نشانه رفته. او هشدار داده که «شمشیر»ها را در غلاف نگه دارید که این حرکت ممکن است اراده‌ی ضد انقلاب باشد و «سرکشی»کنندگان را از «کفران نعمت» و «خشم و غضب خدا و خلق خدا» بیم داده است.


آقای دکتر بهتر نیست به جای سینه سپر کردن و توجیه چنین بی‌شرمی‌های رسمی، به وضعیت فاجعه‌بار وزارت‌خانه‌‌یتان که طبق اعلامش، هر سال هفت درصد مردم را به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه‌های درمانی زیر خط فقر می‌برد، بپردازید؟ در وزارت‌خانه‌ای که سه سال است بودجه‌ی آن دو برابر قبل شده آیا غیر از افزایش چند برابری تعرفه‌های پزشکان و به عبارتی پر کردن جیب هم‌کارانتان تغییر محسوسی که مردم آن را احساس کنند اتفاق افتاده است؟


حضور شما در وزارت بهداشت بیش از همه به کام پزشکانی تمام شده که اغلب محل طبابت را با چاپ‌خانه‌ی اسکناس به اشتباه گرفته‌اند. از حضور شما در وزارت بهداشت بیشتر از خلق‌الله، پزشکانی بهره برده‌اند که درآمد ماهانه‌ی 300 تن از آنان بالای یک میلیارد تومان است و بخش اعظمی از آن‌ها حتی مالیات هم پرداخت نمی‌کنند و درآمد ماهانه‌ی حدود 2 هزار تن از آنان بالای 500 میلیون تومان است و پزشکان زیادی هم داریم که روزی 10 میلیون تومان درآمد دارند.


با این‌همه اصرار گاه و بی‌گاهتان در افزایش بیشتر و بیشتر تعرفه‌های پزشکی، داد مرکز پژوهش‌های مجلس را هم درآورده که در گزارشی که امروز درباره‌ی «طرح تحول سلامت» در صحن مجلس قرائت شد آمده بود: «ما نمی‌توانیم در کشوری که حداقل حقوق یک میلیون تومان است دستمزد پزشکان را ده‌ها، صدها یا هزاران برابر حداقل دستمزد تعیین کنیم.» این گزارش، «طرح تحول سلامت» را مایه‌ی عبرت تاریخی برای سیاست‌گذاری در ایران دانسته که باید برایش هزاران مقاله و ده‌ها کتاب نوشت و علناً شکست کامل آن را اعلام کرده است. آیا پاسخی به این فاجعه دارید؟


آقای وزیر! بهتر نیست یه جای فرافکنی و فرار از مسئولیت‌تان که مستقیماً با جان مردم سر و کار دارد و انگ‌چسبانی و بیم و انذار، به اموری بپردازید که از بابت آن حقوق دریافت می‌کنید؟ آیا از این نمی‌ترسید که در روز معاد بیچارگانی که زیر چرخ‌های دستگاه پر خرج شما له شده‌اند دادشان را از شما و هر مسئول دیگری بستانند؟ آیا این رویه‌ی قناس و ساختارِ طاغوتیِ بهداشت و درمان که همه‌ی مردم با آن سر و کار دارند را از علل مشدده‌ی تبعیض و بی‌عدالتی و تضعیف انقلاب نمی‌داید؟ 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۱۴
علی سلیمانیان

چیزی نزدیک به چهل سال از فقدان دکتر علی شریعتی می‌گذرد و این چهل سال نتوانسته غبار غربت از چهره‌ی او برگیرد. هم‌چنان بازار نقلیات و مواضع عاریتی در قبال او گرم است و هنوز فرصت و شاید توان پرداخت جامع به نص آثار او پیش نیامده است. همچنان مواضع مطروحه در قبال او قشری است؛ و هم‌چنان برخورد با او 

 «موضعی».


بایستی امروز بعد از چهل سال از فقدان شریعتی، قیاس آثار او با منطق و عقل و تعالیم اسلام ناب محمدی(ص) بی هیچ تعصبی راه به حقیقت می‌گشود اما همچنان اسارت ما در کشمکش‌های نقلی، مجبورمان ساخته رو به نقل بیاوریم و مستقلاٍ عقل را کنار بگذاریم و به اعلام «موضع» -و نه «تحلیل»- بسنده کنیم.


در مظلومیت شریعتی همین بس است که چهل سال است نمی‌توانیم آثار او را بدون این نقلیات فهم کنیم و با این اوضاع که یقیناً برآمده از عدم اشراف ما به آثار او و به آموزه های اسلام ناب است آیا مجبوریم که دانسته و ندانسته، عاریتاً موضعی سلبی یا ایجابی در قبال او داشته باشیم؟


شریعتی و آثار او گاه ایراد و ابهام هم دارد، هم‌چنان که خودش هم بر این امر صحه می‌گذارد و وصیت او برای رفع ایرادات در آثار و گفتارش هم گواهِ این مساله است. و این آیا نشان از آزادگی و منش والای او نیست؟


شریعتی را با همه‌ی ایراداتی که اغلب در نقل تاریخ اسلام و گاه در دیگر مسائل دارد، فریادگر اسلام ناب در عصر خفقان طاغوت و بیدارگری می‌دانم که در زمانه‌ای که بسیاری از قلم‌ها و زبان‌ها خفته بودند، در میان میدان جهاد می‌کرد.


او را علیرغم بی‌ادعایی‌اش، پیرو راستین نهضت اسلامی خمینی کبیر می‌دانم که در زمانه‌ی غربت و تنهایی امام و در هنگامه‌ای که بسیاری از مدعیان اسلام به کنج عافیت خزیده بودند، بی‌هیچ واهمه‌ای در میدان، گرمِ مبارزه بود.


او را علیرغم جو مسمومی که علیهش راه انداخته‌اند مروج راستین اسلام فقاهتی و از معتقدین اصیل به اجتهاد می‌دانم. روشنی آثار او در مواجهه با مساله‌ی فقه، اجتهاد و روحانیت، آن‌قدر زیاد است که برای هر جوینده‌ی حقیقتی ابهامی باقی نخواهد ماند.


شریعتی به دنبال نفی جوامع طبقاتی و تحقق نظام «امت و امامت» بود و او از متقدمین طرح این نظام متعالی در عصر ماست. ترسیم او از عاشورا، همان ترسیم اصیلی است که قرن‌ها زنگار غربت بر آن نشسته بود و عاشورای او ترجمان دقیق «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است. او در آرزوی شهادت بود و از انصار متاخر سیدالشهداء.


چطور می‌شود بر چهره‌ی نورانی اسلامی که شریعتی مومن به آن بود خاک پاشید و پشت انبوهی از غبار و ابهام قایمش کرد؟ شریعتی اگر امروز اسیر معاصرت و نقلیات و مواجهه‌ی موضعی هم شده باشد، یقیناً در آینده بیشتر شناخته خواهد شد و از این غربت دور و دراز خواهد رهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۴۶
علی سلیمانیان


یک نماینده‌ی تازه وارد مجلس که از قضا در دوران تبلیغات انتخاباتی، سنگ صنعت و تولید و کارگر را بیشتر از دیگر سنگ‌ها به سینه می‌زد در گفتگو با یک خبرگزاری از نامه‌ی کارگران کارخانه‌ی کمپرسورسازی تبریز به کمیته‌ی امداد ابراز تأسف کرده و گفته است: «این اقدام، یک اقدام ناشیانه و به دور از شأن کارگران این مجموعه بود. ای کاش این کارگران نیز هم‌چون کارگران برخی از واحدهای مشکل دار صنعتی و تولیدی، از کانال قانونی، اقدام به اعتراض کرده و نتیجه‌ی اعتراض خود را از استانداری و ... پی‌گیر می‌شدند.»


این آقا که در جایگاه وکالت مردم نشسته،  تأسفش از این نیست که چرا کارگران بعد از سه هفته پی‌گیری حقوقشان، نتوانسته‌اند به نتیجه برسند و آخرسر از سر استیصال و اضطرار از کمیته‌ی امداد استمداد کرده‌اند، بلکه تأسفش از این است که چرا درمانده شده‌اند و به کمیته‌ی امداد نامه نوشته‌اند؟!


آقای نماینده! وقتی وکیل مردم جنابعالی باشید که از درماندگی آنان تأسف بخورد که با چه اجازه‌ای درمانده‌اند و چرا به کمیته‌ی امداد نامه نوشته‌اند، کار به همین‌جا ختم می‌شود که کارگرِ بی‌چاره از گرفتن حقوقش آن‌قدر مأیوس شود که نامه بنویسد برای گرفتن جیره‌ی غذایی. بر آنان ایرادی نیست اگر به هر دری بزنند تا از این اوجِ درماندگی خارج شوند، اما به شما و امثال شما و مسئولین بسیار ایراد هست که شما وکیل آنان باشید و این کارگران به حقشان نرسند.


ضمنا آقای نماینده! به یاد داشته باشید نامه‌ای که به سه مسئول مستقیم این مساله یعنی استاندار، فرماندار و رئیس اداره‌ی کار، رونوشت شود نشان می‌دهد این کارگران اول از این سه کانال پی‌گیر مساله شده‌اند و وقتی نتیجه‌ای برایشان نداشته و آنان را به حقوقشان نرسانده است، بالاجبار به کمیته‌ی امداد نامه نوشته‌اند تا از گرسنگی نمیرند و رونوشتش را به این سه مسئول فرستاده‌اند تا به آنان بگویند حل نشدن مساله از سوی آنان، کار را به کجاها کشانده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۵۳
علی سلیمانیان

انگار در فصل آتی لیگ برتر فوتبال ایران، دیگر قرار نیست «قانون»ی به نام سقف قرارداد برای بازیکنان و باشگاه‌ها وجود داشته باشد. + البته تا اینجایش هم که مثلاً چیزی به اسم «قانون» وجود داشت و سقف قراردادِ به اصطلاح دستمزدِ بازیکنان تیم‌های لیگ برتری را 15 میلیارد تومان و تیم‌های حاضر در لیگ آسیا را 18 میلیارد تومان تعیین کرده بود، هرگز چنین اتفاقی نیفتاد و به لطایف الحیل از اعطای حاتم‌وارِ پاداش و مُلک و خانه و ماشین و حتی چیزهایی مثل حواله‌ی میل‌گرد و امثال آن قصد داشتند بازیکنان میلیاردی فوتبال را از تنگنای این سقفِ قراردادی نجات دهند. حالا از این هم می‌گذریم که اصلاً «قانون»ی که این مخارج عریض و طویل میلیاردی را مشروع می‌کند را باید به دیوار کوبید و چه بهتر که واژه‌ی «قانون» را با این اتراف‌ها نیالایند.

 

این پول‌های بی‌زبان که از جیب مردمِ مستضعف خرج می‌شود تا مدیران تیم‌های بیت‌المالیِ فوتبال باسط‌ الید به هر که هر چقدر که می‌توانند حاتم‌بخشی کنند، در حالی انجام می‌گیرد که در تبریزی که سه باشگاه لیگ برتری دارد، کارگران بی‌چاره‌ی کارخانه‌ی کمپرسورسازی‌اش، ملتمسانه به رئیس کمیته‌ی امداد نامه می‌نویسند که به دلیل عقب افتادن 4 ماهه‌ی حقوق و درماندگیشان به این دلیل، به آنان جیره‌ی غذایی تعلق گیرد! + این کارگران دیگر در تامین خوراک خانواده‌شان هم درمانده‌اند و پی‌گیری‌های آنان برای گرفتن دستمزدی که کمتر از یک دویستمِ!!! دریافتی یک فوتبالیست است نتیجه‌ای دربرنداشته است! ولی همین مسئولین که از حل مشکل معیشت و حقوق 120 کارگری که جمع حقوق ماهانه‌شان در حد نصف دریافتی ماهانه‌ی* یک فوتبالیست است، استنکاف کرده‌اند و کارگران از سر استیصال از کمیته امداد استمداد جسته‌اند، بارها و بارها برای اعطای مبالغ هنگفت به تیم‌های فوتبال از هر اقدامی فروگذار نبوده‌اند. از نمایندگانِ مجلس گرفته تا مدیران استانداری و حتی اعضای شورای شهر و شهرداری و هر مدیری که خود را برای بودجه‌تراشیِ بیشتر به تیم‌های فوتبال مسئول می‌داند و به هر دری می‌زند تا از این‌جا و آن‌جا برای تیم‌های فوتبال پول بیاورد، انگار در برابر این کارگران بی‌چاره هیچ مسئولیتی ندارد. این ماجرا البته مختص به تبریز نیست و هر جای کشور هم همین قصه است.

 

مسئولی که ماهانه ده‌ها میلیون تومان دریافتیِ رسمی دارد و در کنار آن صدها میلیون پاداش و وامِ بی‌بهره‌ی رسمی و برای خودش تجارتی شخصی هم راه انداخته است، چطور می‌تواند بفهمد که بیت‌المالی که در اختیار گرفته و دارد از کیسه‌اش حاتم‌بخشی می‌کند متعلق به جماعتِ مستضعفی است که گاه در تامین اولیه‌های معاشان مانده‌اند. این درآمدهای بادآورده‌ای که از بیت‌المال به مدیران و فوتبالیست‌ها اعطا می‌شود، آیا مصداق رسمی ظلم و لگدمال کردن عدالت نیست؟ این مدیران آیا شرمشان نمی‌شود که با پولِ ملت جیبشان را پر کنند، در حالی که کارگران دست به سوی کمیته‌ی امداد برآورده‌اند؟!

 

 

*. در نسبت‌بندیِ حقوق‌ها، به دریافتی ماهانه‌ی کارگران با مدتِ دریافتیِ فصلیِ بازیکنان توجه شده است و مبلغ کل تقسیم بر نه ماه شده است.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۳
علی سلیمانیان

امام بعد از قبول آتش‌بس گفت که جنگ فقر و غنا شروع شده است، اگر چه خودِ جنگ هشت ساله را هم، جنگ فقر و غنا می‌دانست و نهضت و مبارزه علیه طاغوت را هم از همین منظرِ عام می‌دید و قائل بود به تاریخی بودن جنگ فقر و غنا، که تمام شدنی نیست.


جنگ فقر و غنا، ستیز بر سر عدل است و این آوردِ تاریخیِ حق و باطل، تنها با رسیدن به عدالت است که ختم می‌شود و الا صلح‌پذیر نیست.


ستیزِ ما ابدی است، همچنان که ازلی؛ و مادام که ظلم و تبعیض و بی‌داد وجود دارد، این جنگ هم به قوت و شدت خود باقی است؛ و کجای تاریخ را می‌شود سراغ گرفت که این جنگ جریان نداشته است؟ این جنگ همیشگی است و همه‌جایی؛ و تمام شدنی هم نیست.


همیشه جنگ است. اما آن‌چه از خودِ این جنگ مهم‌تر است این است که ما کدام سوی این جبهه‌ایم و چگونه می‌جنگیم؟ حق و باطل را با این جنگ است که می‌شود شناخت. کدام سوی بودن و چگونه رزمیدن مهم است. باید هزینه داد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۵:۴۷
علی سلیمانیان


«با توجه به اینکه کارگران کارخانه کمپرسورسازی تبریز حدود 4 ماه حقوق معوقه دارند و در تنگنای شدید مالی هستند و هیچگونه اقدامی از طرف مدیران این کارخانه برای حل مشکلات مالی کارگران زحمتکش صورت نمی‌گیرد و با توجه به قرار گرفتن در ماه ضیافت الهی و نیاز مبرم کارگران این کارخانه به حمایت از طرف این سازمان خیر، خواهشمند است دستور فرمائید در صورت امکان حداقل جیره مناسب غذایی به کارگران این کارخانه اختصاص داده شود.»


این بخشی از نامه‌ی کارگران مستاصل کمپرسورسازی تبریز خطاب به رئیس کمیته امداد بعد از ناامیدی از دریافت دستمزد چهارماه کارشان است. اضطرار بعد از سه هفته پی‌گیری بی‌نتیجه‌ی حقوق، تا آن‌جا پیش رفته که وادارشان کرده است از کمیته‌ی امداد طلب یاری کنند و درخواست تامین جیره‌ی غذایی نمایند! می‌گویند کاری کنید که از گرسنگی تلف نشویم!


درماندگی کارگران تا این حد، یعنی حضرات مسئولین عرضه ندارند مشکل این 120 کارگر را در حد تامین خوراک خانواده‌هایشان حل کنند. با این اوصاف پیشنهاد می‌شود به این کارگران هم مثل کارگران بخت‌برگشته‌ی معدن طلای آق‌دره‌ و معدن ذغال سنگ بافق، همان جیره‌ی «شلاق» تعلق گیرد، باشد که با این ترهیب و ترذیل، دیگر آبروی صنعت و تولید را نریزند و یا زیر تازیانه جان دهند و از این درماندگی و خجلت خلاصی یابند.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۶
علی سلیمانیان


سید میثم صفائیان نماینده‌ی حزب‌اللهی و عدالتخواهِ رانندگان معترض به فساد و رانت در سیستم حمل و نقل کشور است که درخواستی صنفی دارند و نسبت به بی‌عدالتی در توزیع بار و شیوع رانت و رشوه در نظام حمل ونقل معترض‌اند. او هفته‌هاست که بازداشت شده و برایش پرونده‌ای امنیتی ساخته‌اند. در این میان فریاد دادخواهی رانندگان هم به جایی نمی‌رسد؛ نه کسی مشکلشان را گوش می‌کند و نه کسی به فریاد نماینده‌ی بازداشت‌شده‌شان می‌رسد.



اما ماجرا چیست؟


ماجرا از این قرار است که تا حدود دو سال قبل، پایانه‌ی بار بوشهر سیستمی داشته با عنوانِ «اعلان بار» که سالنی بوده است که به رانندگان به نوبت بار می‌داد. رانندگان به سوء استفاده‌هایی چون باردزدی، بی‌نوبتی و پارتی‌بازی در این سیستم اعتراض می‌کنند و مسئولین به جای حل مساله و رفع موارد فساد، این سیستم را کلا تعطیل می‌کنند.


اما اتفاقی که با تعطیلی این سیستم می‌افتد ده‌ها بار از فسادی که در سیستم «اعلان بار» وجود داشته بیشتر می‌شود. با تعطیلی این سیستم کار می‌افتد دست دلالان و بارنامه‌فروشان. دلال‌ها رشوه می‌گیرند و بار می‌دهند و دیگر هیچ شرکتی تعهدی در قبال توزیع عادلانه‌ی بارها ندارد. به راننده‌ای هفته‌ای سه سر بار می‌دهند و به راننده‌ای بیست روز یک سر بار.


رانندگان درخواست احیای سیستم «اعلان بار» می‌دهند اما هر چه درخواست می‌کنند گوش مسئولان بدهکار نمی‌شود. بعدها مسئولین امر، پی‌گیری مساله‌ی احیای سیستم را منوط به تشکیل «انجمن صنفی» می‌کنند. یک سال طول می‌کشد تا رانندگان بتوانند «انجمن صنفی» تشکیل دهند. اما «انجمن» هم هر تلاشی که می‌کند بی‌ثمر است.


چهارم فروردین‌ماه امسال، رانندگان به جای آن‌که شاهد عمل به وعده‌ی احیای سالن «اعلان بار» توسط مسئولین باشند، با صحنه‌ی عجیبی روبرو می‌شوند: تخریب سالن تعطیل شده‌ی «اعلان بار» با بولدوزر؛ و این یعنی اعلان بار بی اعلان بار.


رانندگان اعتصاب می‌کنند و از همان ابتدا ضمن اعلام رسمی التزامشان به انقلاب و نظام، صریحا اعلام می‌کنند که اعتراضشان کاملا صنفی است. با این حال نماینده‌ی آن‌ها بازداشت می‌شود و برایش پرونده‌ای امنیتی می‌سازند. کسی هم به اعتراض رانندگان توجهی نمی‌کند.



سوالی که مطرح است این است که سیدمیثم صفائیان به چه جرمی بازداشت شده است؟ آیا عدالتخواهی در نظر مسئولان، تبدیل به جرم امنیتی شده است؟ آیا در جمهوری اسلامی اعتراض صنفی و اعتراض به فساد که بنا به تصریح قانون اساسی حق و وظیفه‌ای همگانی است تبدیل به جرم شده است؟ اگر این‌گونه است لطفا مرا هم بازداشت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۴:۳۶
علی سلیمانیان



«هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.» و نمود عینی و مجسم شده‌ی این کلام را در بافت سنتی گلزارهای شهدا بر سر مزار شهید می‌شد دریافت. آن‌جا که صدها پرچم شانه به شانه‌ی هم افراشته بودند و با هر نسیمی خود را به سینه‌ی باد می‌سپردند تا فراموش نکنیم برای اهتزاز این پرچم  بهترین‌ فرزندان ملت به خونشان غلتیده‌اند.


این پرچم‌ها نماد استواری امت ما بر سر پیمان تاریخی‌شان بود و افراشتن آن بر سر مزار شهدا تاکید بر این مساله که ما بر عهدمان تا پای جان ایستاده‌ایم و این‌ها نیز شاهدان عینی‌ این عهداند. علمداران بی‌سر و بی‌دست و پاره‌پاره‌ای که با نثار جانشان نگذاشتند پرچم ما -که نماد حاکمیت الله است- برافتد.


این پرچم‌ها در طرحِ به اصطلاح «ساماندهی گلزار شهدا» همگی از سر مزار شهدا جمع شده‌اند تا فکری که دوست دارد همه جا را برای جولان و بیلان مدیران و صاحب منصبان هموار کند و حضور تشریفاتی‌شان در مزار شهدا بی‌هیچ مانع بصری و عبوری باشد، گلزار شهدا را به یک تالار با مزیت دفن شهدا در کف آن بدل کند و هر نمادی را که مانع این مسطح شدن باشد به دم بولدوزر بسپرد که بکوبد و هموار کند تا مبادا شوکت مدیران در پس این موانع گم شود.


تخریب گلزار شهدا همه‌ی برجستگی‌های تجسمی و معنایی مزار شهدا را از بین برده و شهدا را کف‌چین اقدام رهگذران کرده است. اکنون هر شهید یک کاشی است برای تالار بی‌روحی که ساخته‌اند و دیگر هیچ اثری از نشانه‌های انحصاری‌ای که نشان دهد این‌جا مدفن شهداست وجود ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۳۷
علی سلیمانیان


«این خجلت و شرمندگی نظام از بیکاری جوان، از خجلت خود آن جوان در داخل خانه بیشتر است؛ این را شما بدانید. بنده خودم وقتی‌که به فکر این جوان بیکار می‌افتم [شرمنده میشوم‌]. در بعضی از شهرستان‌ها بیکاری بالا است. البتّه ما نرخ یا به‌اصطلاح درصد بیکاری را یک‌مقداری معیّن میکنیم؛ حالا دوازده درصد یا ده درصد -همین‌که حالا گفته میشود- لکن این میانگین است. وقتی انسان این را میبیند شرمنده میشود؛ یعنی شرمندگی بنده‌ی حقیر از ملاحظه‌ی این آمار و مطالعه‌ی این حقیقت، از شرمندگی آن جوانی که بیکار میرود خانه و دستش چیزی نیست، کمتر نیست، بلکه بیشتر است؛ این را باید برطرف بکنیم.»


این را رهبر معظم انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس جدید فرموده‌اند. کاری با آن‌چه گفته‌اند و مشخصا کاری با خودِ مساله‌ی اشتغال هم ندارم. آن‌چه مد نظر از آوردن این قسم کلام ایشان است، آوردن شاهد مثالی است برای آن‌چه بارها گفته‌ایم و شنیده نشده: اولویات حزب‌الله با اولویت‌های رهبری فرسنگ‌ها فاصله دارد. 


آن‌چه رهبری معظم از جبهه‌ی نیروهای انقلاب در راهبری انقلاب اسلامی انتظار دارد، هرگز این نیست که اکنون ما دچار آن شده‌ایم. هیچ‌گاه ایشان مسائل سیاسی و جناحی را مساله اصلی کشور ندانسته‌اند و همواره دعوت ایشان به اصلی و فرعی کردن مسائل و پی‌گیری مسائل اصلیِ نظام بوده است و مع الاسف اغلب مساعی حزب‌الله در همین سیاسی‌بازی و سیاست‎زدگی و مسائل فرعی به تحلیل می‌رود. حزب‌الله به امر اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادی و یا هر اولویت دیگر، ورود چندانی ندارد و اندک ورودش هم اغلب سیاست‌زده و در راستای جناح‌بازی و تحزب و قبیله‌گرایی است.


آن‌چه بنیان‌های اجتماعی و تربیتی جامعه را شکل می‌دهد، مجموع عواملی است که در زندگی مردم ملموس است و هر آن، کارشان با آن‌هاست و دقیقاً آن‌چه جبهه انقلاب نسبت به آن کم توجه است هم همین امور است. ما در ناکجاآباد سیاست‌زگی سرگرم دعواهایی شده‌ایم که نه به درد دنیای مردم می‌خورد و نه چندان به درد آخرتشان. راه گم شده است. دنبال راه باشیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۷
علی سلیمانیان

«یکی از معضلات کارفرمایان و کارخانه‌های کشور وجود اتحادیه‌های کارگری است. لذا کارگران باید نسبت به خواسته‌های کارآفرینان انعطاف داشته باشند. از سوی دیگر یکی از چالش‌های دیگر قانونِ کار است که در آن، طرف صاحب سرمایه مظلوم واقع شده است و باید به کارفرما و  کارگر اجازه داده شود که در دستمزد‌های پایین‌تر و با مزایای اجتماعی ناچیزتر برای یکدیگر کار کنند و آزادی‌های اقتصادی نباید محدود گردد... یکی از مشکلات چانه‌زنی نیروی کار بر سر دستمزد است... چالش دیگر هزینه‌ی بالای اخراج نیروی کار برای کارفرما است...»


این چند سطر، یک توحش کت و شلوار پوشیده‌ی کاپیتالی است که در آن عدم امکان استثمار بیشتر کارگران توسط کارفرمایان و پرداخت حداقل دست‌مزد به کارگران را، حتی ظلم به کارفرما و معضل کارخانجات می‌داند و ناقض «آزادی‌های اقتصادی»!  گمانم مرادشان از «آزادی‌های اقتصادی» شرایطی است که در آن سرمایه‌داران می‌توانند حقوق کارگران را بیشتر چپاول کنند و سیستمی شبیه به برده‌داری راه بیندازند. منظورشان این است که با وضع موجود نمی‌شود آزادیِ عملِ بیشتری را با پول به سرمایه‌دار فروخت و کارگران را به سمت بردگی بیشتر برد.


این عبارات عجیب و بهت‌آور اما از سوی تئوریسین‌های رسمی برده‌داری و یا طرفداران تابلودار نظام ارباب-رعیتی اعلام نشده است. این‌ها مانیفست فکری دولت آقای روحانی در مواجهه با امر کارگر و کارفرماست که یک سال قبل از آغاز دولت یازدهم در کتاب امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران به قلم آقایان حسن روحانی، محمدباقر نوبخت، محمد نهاوندیان و اکبر ترکان منتشر شده است.


در همین راستا و برای پیاده کردن بخشی از این طرز تفکر، اسفندماه سال 1394 لایحه‌ی اصلاح قانون کار توسط دولت به مجلس ارائه شد که در یکی از بندهای آن به کارفرمایان اجازه داده می‌شد کارگران زیر ۲۷ سال را حتی با حقوقی کمتر از حداقل دست‌مزد به کارگیرند. این لایحه‌ی غیر انسانی که در صدد بود به کاربستن کارگرانِ نیم‌بها را در جمهوری اسلامی قانون کند، سر و صدای زیادی به راه انداخت و خوشبختانه متوقف شد.


این جریان فکری که دیدگاهش را این‌قدر عیان و عریان بیان کرده و حتی برای اعمالش لایحه‌ای به مجلس برده است، در پساپرده‌ی تصمیمات و در فرامتنِ لوایح و مصوباتش قطعا ظلم بیشتری به طبقه‌ی مستضعف کارگر تحمیل خواهد کرد و تلاش خواهد کرد در جمیع شرایط، کشور بیشتر به سمت کاپیتالیسم و سرمایه‌سالاری پیش برود.


آیا صدای آرام شلاقِ سهم‌گین برده‌داری نوین بر پیکره‌ی نحیف کارگر را کسی خواهد شنید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۲۷
علی سلیمانیان