تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

تصریح در تلگرام: t.me/tasrih
تصریح در تام‌تام: tt.me/tasrih
تصریح در ایتا: eitaa.com/tasrih
تصریح در سروش: sapp.ir/tasrih
تصریح در بله: ble.im/tasrih
تصریح در گپ: gap.im/tasrih
🔸
ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جمهوریت» ثبت شده است

با استیلای رو به رشد دوقطبیِ کاذب اصول‌گرا-اصلاح‌طلب بر عرصه‌ی سیاست، و نشو و نموِ پدرخواندگان سیاسی در این بستر، سال‌هاست که ورود غالب به صحنه‌ی انتخابات، از جنس مصداق و نفی است و نه گفتمان و اثبات. و انتخابات به جلولانگاهِ دسته‌جات و قبایل سیاسی و کشمکش‌گاهِ حال‌به‌هم‌زنِ جناحی و حزبی، و کسان آنان شده است.


«مصداق‌زدگی» عارضه‌ای است که کنش‌های انتخاباتی را به ناکجا کشانده و «نفی‌گرایی» فرصت انتخابات را که می‌بایست فرآیندی برای تحکیم بنیان جمهوریت و تعالی سیاسی جامعه باشد با چماقِ «ضرورتِ دفع خطر احتمالیِ رقیب»، سرکوب کرده است.


در چنین وضعیتی و با تن دادن به این فضا، حزب‌الله دیگر نیاز چندانی برای بسترسازی گفتمانی و بسط شاخصه‌های اصیل انقلاب در کف جامعه و در میان اقشار مردم حس نمی‌کند! گو این‌که تلقی از انتخابات این است که اگر چند هفته یا چند ماه مانده به انتخابات روی کم و زیاد کردن اوزان نامزدهای رقیب و خودی، کار شود انتخابات به سر منزل مقصود خواهد رسید. و این شده است که معادلات انتخاباتی، نسبتی مستقیم با وزنِ شخص نامزدها و با زر و زور قبایل سیاسی حامی آن‌ها پیدا کرده نه با شاخص‌های اصیل انقلاب و دغدغه‌های حقیقی مردم.


این فرآیندِ معوج که مدت‌هاست نیروهای انقلاب را هم به خود مبتلا کرده، علاوه بر بردن روند انتخابات به سمت نتیجه‌ای نامطلوب و برآیندی ناکارآمد، هیچ سرمایه‌ی اجتماعی‌ای هم بر جریان انقلاب نمی‌افزاید و گِرِهی در سیاست نمی‌گشاید؛ بلکه سرمایه‌ی گران انقلاب را در جیب قبایل قدرت‌طلب و کسانِ به ظاهر انقلابی‌ِ اینان می‌ریزد، که نه مطلوب‌اند نه کاری از دستشان برمی‌آید و نه سر بزنگاه‌ها از منافع و آرمان‌های انقلاب و مردم صیانت خواهند کرد. این‌ها جز برای خود و برای قبیله‌ی خود -که خود را وامدار آن می‌دانند- کاری نخواهند کرد و کشور را جز به سوی سیاست‌زدگی نخواهند برد. این نحو سیاست‌ورزی، انتخابات را از روندی که بایست مظهر جمهوریت باشد به میدان زد و خورد سیاسی جناح‌ها و کانون‌های قدرت و ثروت تبدیل و مسیر حرکت کشور را از مقصودِ پیشرفت و عدالت منحرف می‌کند.


➕ در همین رابطه بخوانید: حقیقی تر کردن انتخابات، تکلیف متعهدان به گفتمان انقلاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۵ ، ۱۴:۵۱
علی سلیمانیان

چند سالی است که کنشِ انتخاباتی نیروهای انقلاب -به تبعِ تنزل انقلابی‌گری به سیاست‌زدگی- و با رسوبِ نگرش تهدیدمحورِ قبیله‌ای در ذهن و گفتمان حزب‌اللهی‌ها، دچار آسیب جدی شده و فرصت جمهوریت را به قربان‌گاه تهدیدمسلکان سپرده است.


درکی که اکنون جمع بزرگی از نیروهای انقلاب از انقلابی‌گری و مشخصاً از فرآیند انتخابات دارند، نحوی دو قطبی‌انگاری و تفسیر دو قبیله‌ای از مسائل است که در آن برای کوتاه کردن تهدیدی که از سوی قبیله‌ی دست چپی برای انقلاب تصور می‌شود، باید تن به قمار قبیله‌ی دست راستی داد. این نگاه سیاست‌زده، نهایتاً به این می‌انجامد که تلاش‌های انتخاباتی حزب‌الله، صرف رای‌آوریِ لیستی گردد که سران قبایل دست‌راستی سیاهه‌اش کرده‌اند. این رفتار پادگانیزه، همه‌ی فضائل جمهوریت را به باد می‌دهد و آن را از فرصتی بزرگ به تهدیدی بدل می‌کند که سال به سال باید از سر گذراند.


به عبارتی دیگر فرایند انتخابات درحال حاضر، به صحنه‌ی کشمکش‌های سیاسیِ دو قبیله‌ای تبدیل شده و حزب‌الله به جای گشودن جبهه‌ای جدید در این عرصه و نجات جمهوریت، خود را در یک سوی این صحنه درگیر کرده است و تبدیل به پیاده‌نظامِ پدرخواندگانِ حزبی و جناحی‌ای شده که جز در فکر تامین منافع شخصی و جریانی نیستند. همه‌ی عزم حزب‌الله ماه‌ها قبل از مواعد انتخابات پای قماری جزم می‌شود که پدرخواندگان به دلخواه خود، آن را چیده‌اند و این می‌شود که روزگارِ مملکت، اینی می‌شود که هست.


 آن‌چه سال‌هاست انقلاب به آن دچار شده تبدیل صحنه‌ی جمهوریت به کشمکش‌گاهِ جناحی و وزن‌کشی حزبی است. اما باید تلاش جمعی حزب‌الله بر این دایر شود که برآیند تلاش‌ها، آن‌چه اساس گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه‌ی جمهوریت است را به ظهور برساند. انتخابات باید عرصه‌ی به ثمر نشاندن آرمان‌های انقلاب و فصل چیدن میوه‌ی جمهوریت نظام باشد.


اگر مصداقاً بخواهیم بحث کنیم این می‌شود که باید تلاش‌های جمعی حزب‌الله اقلاً دو نتیجه‌ی عمده در بر داشته باشد:


یک. بسترسازیِ گفتمانی و شکل‌دهیِ نظام مطالبه‌ی فراگیرِ مردمی، که سمت و سوی انتخابات را به مسیری هدایت نماید که کاندیداهای حاضر، مجبور شوند در نزدیک‌ترین پارادایم به گفتمان انقلاب تنفس کنند و برنامه‌ها و وعده‌هایشان را در ریلِ انقلابی‌گری حرکت دهند.


و دو. بردن فرآیند انتخابات به سمتی که به جای قالب کردن لیست‌های تصنعی و برآمده‌ی از زد و بند، اصلح‌ها را به میدان بکشاند، اقبال مردم را جلبش کند و امکان انتخاب شدنشان را تقویت نماید. 


چنین روندی علاوه از آن که جمهوریتِ گرفتار در گرداب تهدیدمحوری را نجات می‌دهد و انتخابات را از پادگانیزه شدن می‌رهاند، امکان ظهور حقیقی جمهوریت و بروز فضائل ملت را فراهم می‌آورد و حضور شایستگان در مناصب اجرایی و تصمیم‌گیری نظام را موجب می‌شود و انتخابات را فرصتی بزرگ برای رشد و تعمیق اهداف و گفتمان انقلاب در جامعه می‌گرداند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۳۸
علی سلیمانیان

امام جمهوریت را آن‌چنان باور داشت که در همان ماه‌های نخست پیروزی و به فاصله‌ی کمتر از یک ماه از همه‌پرسی جمهوری اسلامی، که طبعا همه چیز به هم ریخته بوده است و هنوز ساختار کلی نظام و قانون اساسی هم شکل نگرفته بود، در نامه‌ای* به شورای انقلاب، بی‌درنگ تدوین آیین نامه‌ی اجرایی شوراها برای اداره‌ی امور محلی شهر و روستا را خواستار می‌شوند. ایشان در این نامه «استقرار حکومت مردمی در ایران و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش» را ضرورتِ جمهوری اسلامی برشمرده‌اند و مشخص است که اطاله‌ی وقت را برای استقرار هر چه زودترِ این ضرورت جایز نمی‌دانسته‌اند.

 

امام آن‌چنان جمهوریت را باور داشت که اسلامیت را؛ و هماره اسقترار اسلامیت نظام را از مسیر جمهوریت دنبال می‌کرد. هم‌چنان که برای همه‌پرسی درباره‌ی نظام سیاسی آینده، اصرار داشت و این در هیچ انقلابی سابقه نداشته است که پس از پیروزی برای تعیین نظام آینده‌ی سیاسی، به آرای تک تک افراد ملت رجوع شود. امام مردم را باور داشت و هیچ‌گاه نگاهی تشریفاتی و یا از سر اضطرار به آنان نداشت. جمهوریت را ضرورتی برای اسلامیت می‌دانست و اصرار داشت که گستره‌ی این جمهوریت، در حداکثر ممکن باشد.

 

شوراهای اسلامی شهر و روستا، از مظاهر این حداکثری بودن جمهوریت در نظام ماست، اگرچه گاه منتخبین مردم در این شوراها، به وظیفه‌ی خود آن‌چنان که باید صحیح عمل نکرده باشند و یا خیانتی نیز به مردم که صاحبان اصلی جمهوری اسلامی هستند روا بدارند.

 

نمایندگان مردم در شوراهای اسلامی باید توجه داشته باشند که هیچ شانی جز خدمت‌گذاری و ادای وظیفه به ولی‌نعمتانشان ندارند و اگر نتوانند از عهده‌ی خدمتی که به عهده گرفته‌اند برآیند، یا اگر درهایشان را به روی مردم ببندند و یا به جای نشست و برخاست با ضعفا و فقرا با اغنیا و صاحبان زر و زور و کسانی که دنبال تکاثرند بنشینند و برخیزند، و یا در برابر تضییع حقوق موکلینشان سکوت کنند، خائن به امری هستند که برای آن رای گرفته‌اند. و چه برسد به این‌که بخواهند در این منصب به بیت‌المال و منافع عمومی مردم هم دستی دراز کنند و نفع خودشان را وسیله‌ی اضرار مردم قرار دهند.

 

 

پی‌نوشت:

*. «بسم اللَّه الرحمن الرحیم‌

شورای انقلاب اسلامی‌

در جهت استقرار حکومت مردمی در ایران و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، که از ضرورتهای جمهوری اسلامی است، لازم می‌دانم بی‌درنگ به تهیه آیین نامه اجرایی شوراها برای اداره امور محلی شهر و روستا در سراسر ایران اقدام، و پس از تصویب به دولت ابلاغ نمایید تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا درآورد.

روح اللَّه الموسوی الخمینی، 9 اردیبهشت 1358‌»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۲۰
علی سلیمانیان

مصالح من درآوردیِ باب شده در سیاست ورزی و انقلابی گری شماری از حزب اللهی ها، به قاعده ی کِشی است که هر چه کشیده شود درازتر خواهد شد اما این کش در جایی بالاخره پاره می شود و به صورت خودمان برمی گردد و این «مصلحت» هر چه بیشتر کش آمده باشد، ضربه ی شلاقی بازگشتش به همان میزان بیشتر خواهد بود. مصلحت خطرناکی که باب کرده اند، ترجیحِ -به اصطلاح- «صالح مقبول» به «اصلح» است. توجیه این مساله هم به قول خودشان «وخامت»ِ اوضاع و بیم از انتخاب ناصالحان و قدر بودن آنان است. البته این که از کجا می شود فهمید کسی رای بیشتری نسبت به دیگری خواهد آورد و مقبولیتش بیشتر است خودش از ابهامات جدی این ماجراست، اما خودِ این «وخامت»ِ اوضاع هم، برآمده از تداوم این بدعت ناصواب بوده است که همیشه «اصلح» فدای کسانی شده است که صلاحیتشان کمتر است، اما بر اوضاع تسلط دارند.

 

مکانیزمی که برای احصاء این «مقبولیت» به کار برده می شود، روشی دو مرحله ای است. مرحله ی نخستش مبتنی بر تشخیص شخصی یا گروهیِ مسلط شدگان بر اوضاع است. کسانی که پیش تر با همین شیوه انتخاب شده اند و دارای «صلاحیت» پایین تری بوده اند اما با باب شدن این بدعت به اصلح ترجیح داده شده اند، در مسند تشخیص می نشینند و تشخیص می دهند که چه کسانی باید توصیه و مورد رجحان واقع گردند و چه کسانی کنار گذاشته شوند. در اینجا درک خودشان از میزان «شهرت» را، برابر با «مقبولیت» می گیرند. البته خودشان را هم همیشه در دایره ی این تشخیص قرار می دهند. مرحله ی دوم هم، مرحله ی پس از معرفی است. در این مرحله، دست به «مقبولیت سازی» زده می شود و گفته می شود برای جلوگیری از تشتت آرا، به همین لیست رای بدهید ولو همه اش را نپسندید. یعنی رسماً دارند آرا را هدایت می کنند و برای فلان فردی که صلاحیت کمتری دارد و فقط به بهانه ی واهی مقبول بودن، به «اصلح» ترجیح داده شده است، «مقبولیت سازی» می کنند. و بعد از این طی این مراحل است که حرف زدن درباره انتخاب اصلحی که در قواره ی مصالح و بدعت من درآوردی این حضرات نگنجد، محکوم به وقت ناشناسی و وحدت شکنی و کمک به رای آوردن لولوهای جناح مقابل می شود.

 

این بحران خودساخته که در دور باطل تکرار و تواتر افتاده است، هیچ وقت امکان پایان یافتن نخواهد داشت مگر آن که این بدعت خطرناک، کنار گذاشته شود و بخواهیم که یک بار برای همیشه، تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم. محکوم کردن این حرف ها، به وقت ناشناسی وقتی بیشتر حال به هم زن می شود که حضرات وقت شناس، در طی سالهای عافیت، که اضطرارِ دقیقه ی نودی بر آن مترتب نیست و برای شناساندن اصلح و هر کار دیگری که لازم باشد فرصت وجود دارد، هیچ وقت نخواسته اند که کاری بکنند و اصلا کاری هم به کار کسی ندارند. رای را گرفتند می گذارند و می روند پی کارشان، و باز دم انتخابات و در دقایق نود می آیند و بازی را دوباره می چینند و روز از نو و روزگار از نو.

 

بحران خود ساخته ی قدر بودن لولوهای جناح مقابل، به دلیل سپردن تمشیت امور به دست کسانی است که شایستگی لازمش را نداشته اند اما با مصلحت اندیشی ها و بدعت گذاری های دامنه دار و کش آمده، بر مسند امور نشسته اند و شایستگان به حاشیه رانده شده اند. مثل کشی که هر چه بکشی اش احتمال پاره شدنش بیشتر می شود و امان از روزی که پاره شود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۳۵
علی سلیمانیان

 

«طریقیت نداشتن انتخابات، و موضوعیت داشتن آن» گفتمان مغفول و مظلومی است که با نیت «حقیقی تر کردن انتخابات» هر از گاهی در مواعد انتخابات مطرح، و البته در میانه این هیاهو نیز گم می شود. موضوعیت داشتن انتخابات یعنی هدف بعدی انتخابات، نباید خود انتخابات را توجیه کند و آن را از موضوعیت خلع نماید، و هدفی که بخواهد با توجیه وسیله اش، محقق شود، هرچند به ظاهر قدسی و آرمانی هم که باشد، شیطانی ترین هدفی است که هست.

 

در گفتمان انقلاب آنچه که اصالت دارد، علاوه بر نتیجه برآمده از انتخابات، خود موضوع ِ انتخابات نیز هست، اگر چه انتخابات، مقصد نیست. اصالت داشتن بدین معنا که نباید پروسه انتخابات، قربانی هدف بعدی آن شود و باید به سمت روندی رفت که انتخابات را حقیقی تر کند و هر حرکتی که این امر را شکل دهد، خودش نیز هدف و مقصود است.

 

انتخابات عرصه بروز جمهوریت است و انتخابات اگر بخواهد حقیقی تر شود باید به عینیت جمهور رجوع کند و نه مصنوع آن. آرای مصنوع پول و قدرت و وعده و امثال اینها، معضلی است که نه تنها ماحصل انتخابات را از مشروعیت حقیقی ساقط می کند، بلکه خود انتخابات و فلسفه رجوع به آرای مردم را نیز به مسلخ می برد.

 

انتخابات باید عرصه عینیت یافتن جمهوریت باشد نه شبیه سازی آن. و هر گفتمانی که در قول و فعل، نزدیک ترین به این باشد، حقیقی ترین و انقلابی ترین گفتمان انتخابات است. عدم ورود به بازار مکاره زد و بند قبایل سیاسی و کانون های قدرت و ثروت هم از نشانه های سلامت یک گفتمان است. رسمیت قایل بودن و فعلیت دادن به رقابت قبایل سیاسی در انتخابات، بردن انتخابات به سمت گفتمان های تقلبی است.

 

 کاندیدای گفتمان انقلاب و هر کسی که دل در گرو این گفتمان دارد، باید برای هر چه حقیقی تر کردن انتخابات تلاش کند و خود انتخابات و روند آن را یک موضوع و اصل بداند و حقیقت حرکت در مکتب انقلاب و خط امام خمینی(ره) هم اقتضایی جز این ندارد که برای تک تک آرای مردم، باید موضوعیت و شانیت قایل شد و نه طریقیت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۵۹
علی سلیمانیان

حسین مرعشی در مصاحبه‌ای با ایلنا گفته است: «اگر کسی از تکرار دولت‌های نهم و دهم، تنش نلرزد و متأثر نشود یک ایرانی باشرف نیست

اهانت به مردم و توهین به آرای ملت، اگرچه در میان این طایفه سیاسی معلوم‌الحال، مسئله‌ای جدید نیست، ولی باب‌شدن و شدت گرفتن این طرز ادبیات عقده گشایانه طی سال‌های اخیر از سوی جریان زیاده‌خواه و تمامیت‌خواه سیاسی‌ای که بیشتر از پیش خود را شکست‌خورده و در معرض شکست‌های جدید یافته است، مسئله‌ای غیرقابل درک نیست.

یادم هست، شکست جانانه هاشمی رفسنجانی از احمدی‌نژاد در انتخابات 84، از سوی همین جریان ورشکسته استکبار داخلی، تعبیر به «اشتباه بزرگ ملت» شد که بعدها هم بر طبل همین کلیدواژه کوفتند و همچنان می‌کوبند و ابایی از این هم ندارند که خود را در جایگاهی قرار دهند که رأی ملت را «اشتباه» بخوانند و متفرعنانه دهان به اهانت بگشایند و هر چه از دهان نامبارکشان درآید، بیرون بریزند.

بعدتر دست پیش گرفتند، تا از برزخ شکست‌های پی‌درپی خود را رها کنند و با زور و آشوب و قیام علیه قانون اساسی هم که شده، برای زالوگری خود، جایی در حکومت باز کنند. روز انتخابات، عفت مرعشی در مصاحبه با خبرنگاری گفته بود اگر "«مردم» دیدند موسوی روی نیاورد، بریزند به خیابان" و فتنه به راه انداختند تا آرای مردم را له کنند و نتیجه انتخاباتی که مطلوب طبعشان نیست را باطل کنند. در نظرشان آرای شهرستانی‌ها و روستایی‌ها و اطراف‌نشین‌ها، این‌قدرها ارزش ندارد که تعداد زیادش حتی، بچربد بر آرای کم مرکزنشینان و بالاشهری‌های تهران.

کار را از اهانت و تحقیر، کشاندند به آشوب و گردن‌کلفتی و لشکرکشی خیابانی و عربده‌کشی و قداره زنی و از هیچ کاری دریغ نکردند بلکه حکومت را مجاب کنند که «اشتباه بزرگ ملت» را وتو کند و نگذارد یک رعیت‌زاده، دوباره بیاید بالا و خدمت کند و طعم خدمت‌رسانی را تا کنارگوشه های دورافتاده مملکت هم بکشاند.

اما در قاموس این ملت شهید داده و از همه‌چیزش گذشته، «بی‌شرف» به کسانی اطلاق می‌شود که برای تمنیات نفسانی خودشان، پا بگذارند روی جمهوریت و قانون اساسی و بخواهند برای مکیدن بیشتر بیت‌المال، رأی ملت را وتو کنند. «بی‌شرف» به خاندانی اطلاق می‌شود که کسی از جیب ملت خورده باشد و فسادهایش، میلیاردها دلار خرج روی دست مردم بیچاره بگذارد، و بعدازاینکه در دام قانون گرفتار شد، این خاندان به‌جای آنکه از گند به‌عمل‌آمده تنش بلرزد و متأثر شود، همچنان از آن دزد حمایت کند و به دادگاه و قانون هم فحش بپراند و در گوش جناب دزد دعا بخوانند و بگویند برو و برای "خدمت دوباره" برگرد.

«مزدور بی‌شرف اجنبی» به همان‌هایی گفته می‌شود که با جانیان و مستکبران و با منافقان و گروهک‌های تروریستی داخلی و رجوی‌ها و ریگی‌ها و سلاخ‌ها، هم‌صدا شدند تا رأی ملت را لگدمال کنند. و مشت محکم مردم نثار دهانشان شد و خوابی که به همراهی اجانب برای مردم دیده بودند، نا تعبیر ماند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۴
علی سلیمانیان