تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

تصریح در تلگرام: t.me/tasrih
تصریح در تام‌تام: tt.me/tasrih
تصریح در ایتا: eitaa.com/tasrih
تصریح در سروش: sapp.ir/tasrih
تصریح در بله: ble.im/tasrih
تصریح در گپ: gap.im/tasrih
🔸
ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارتجاع گفتمانی» ثبت شده است

«تعدیل اقتصادی» یا «تعدیل ساختاری» مجموعه‌ی سیاست‌هایی است که «صندوق بین‌المللی پول» و «بانک جهانی» در ازای اعطای وام به کشورهای به‌اصطلاح توسعه‌نیافته پیشنهاد می‌دهند و بر اساس آن، می‌بایست دولت‌ها به طور کامل  از اقتصاد، حتی در بخش‌های بهداشت و آموزش کناره‌گیری نمایند و بازارهای مالی، کالا، خدمات و بخش‌های واردات و صادرات را به بازار واگذار کنند. تکیه‌‌ی این سیاست‌ها بر مکانیسم بازار یا همان سیاست اقتصاد آزاد و سرمایه‌داری است. مهم‌ترین شاخصه‌های چنین اقتصادی عبارت‌اند از: 1) آزادی نرخ ارز یا همان تک‌نرخی کردن آن. 2) ممنوعیت ورود دولت به قیمت‌گذاری کالاها و حاکمیت فرایند عرضه و تقاضا. 3) ورود آزاد کالاهای خارجی. 4) آزادیِ سرمایه‌گذاری خارجی. 5) خصوصی‌سازی اقتصاد. 6) حذف یارانه‌های تولید، صادرات و مصرف. 7) پذیرش اصل رقابت در عرصه‌ی اقتصاد. 8) نفی الگوی مصرف و از بین بردن سهمیه‌بندی و سیاست‌های هدایتی در این زمینه.


طرح تعدیل ساختاری، که نسخه‌ای واحد برای هضم کشورهای مستقل در هاضمه‌ی جهانی است، اولین بار در دهه‌ی 70 قرن گذشته‌ی میلادی در آمریکای لاتین به اجرا درآمد و تبعات آن، طی دهه‌ی 80 و 90 بروز کرد و موجب خسارت‌های گسترده شد. سال 1369 را اما می‌توان سال ورود سیاست تعدیل در اقتصاد ایران دانست. دولت هاشمی‌رفسنجانی به بهانه‌ی نیاز به بازسازی کشور و با علم کردن محدودیت منابع داخلی و کمبود درآمد دولت، به استقراض خارجی روی آورد و با ورود کارشناسان صندوق بین‌المللی پول و دیدار با تکنوکرات‌های اقتصادی دولت، برنامه‎ی پنج‌ساله‌ی اول کشور کنار گذاشته شد و بسته‌ی تعدیل ساختاری جایگزین آن گردید. برای خاموش کردن منتقدین اما قبل از اجرای رسمی برنامه‌ی تعدیل و با توجه به پیش‌بینیِ تبعات سنگین اجرای آن، علاوه بر تشدید اختناق، کلیت نظام حامی این سیاست معرفی شد و تریبون نماز جمعه‌ی هاشمی‌رفسنجانی به ابزاری برای گره زدن این سیاست‌هابه نظام تبدیل شد.


اجرای این سیاست‌ها اما علاوه بر پدید آوردن طبقه‌ی رانت‌خوار و نوکیسه در طیفی از نزدیکان دولت، وضعیتی در جامعه پدید آورد که به «خرد شدن استخوان‌های مستضعفین زیر چرخ‌های سازندگی» موسوم شد. نرخ بیکاری و قیمت مسکن افزایش یافت؛ ارزش پول ملی نیز سقوط کرد و موجب بالارفتن نرخ تورم و کاهش قدرت خرید شد. با کاهش درآمدها و به‌تبع آن کاهش درآمد مالیاتی دولت، اقتصاد ایران بیش از گذشته نفتی شد اما درآمد دولت به دلیل کاهش ارزش پول ملی کمتر شد؛ بازپرداخت وام‌های خارجی به تعویق افتاد و بهره‌ی این وام‌ها نیز روزبه‌روز فزونی گذاشت. از طرفی ترویج مصرف‌گرایی علاوه بر ایفای نقش در افزایش تورم، شرایط روانی جامعه را به سمت بحران پیش برد. مناطق آزاد تجاری هم که به بهانه‌ی جذب سرمایه‌ی خارجی ایجادشد، نتوانست در جذب سرمایه‌ی خارجی و در تولید و جذب فناوری و صادرات  توفیقی داشته باشد؛ اما منفذی برای واردات کالاهای لوکس خارجی  و  گلوگاهی برای قاچاق شد.


در چنین شرایطی مواجهه‌ی جامعه با تورم 49.5درصدی موجب شد برنامه‌ی آزاد‌سازی قیمت‌ها با شکست روبه‌رو شود. بحران بدهی‏‏های خارجی در حدود 34 میلیارد دلار، بحران ارزی با افزایش 25 برابری نرخ دلار، رشد واردات با متوسط 22.5 میلیارد دلار در طول برنامه، زیر سؤال رفتن خصوصی‌سازی با پیدایش مسئله‌ی رانت و نابسامانی‌های بسیاری ازاین‌دست منجر به شورش‌های اجتماعی در نقاط مختلف کشور شد اما گسترش دامنه‌ی بحران، دولت را در اواخر عمرش، مجبور به توقف اجرای این سیاست‌ها کرد اما اثرات مخربش در اقتصاد و فرهنگ همچنان باقی ماند.


دو دهه بعدتر، با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، تئوریسین‌های اقتصادی دوران تعدیل بار دیگر توانستند نبض اقتصاد کشور را به دست بگیرند و بی‌سروصدا به پیاده‌سازی سیاست‌های پیشینِ خود اقدام کردند. این سیاست‌ها  تعطیلی مسکن مهر، افزایش قیمت حامل‌های انرژی و حذف سهمیه‌ی سوخت، حذف یارانه‌ی نقدی، افزایش مالیات، واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی، خصوصی‌سازی‌های رانتی، افزایش بی‌سابقه‌ی بودجه‌ی نظام سلامت برای چند برابر کردن اجرت پزشکان و خدمات درمانگاهی، آزادسازی قیمت‌ها، تک‌نرخی کردن ارز با حذف بی‌سروصدای نرخ دولتی، انعقاد قراردادهای جدید نفتی با شرکت‌های خارجی و واگذاری امتیازات بلندمدتِ غیرقابل‌قبول به آنان و حذف شرکت‌های داخلی، کاهش تعرفه‌های واردات و واردات‌گرایی افسارگسیخته حتی درزمینه‌ی خدمات، افزایش تولید نفت و واردات کالا به‌جای واردکردن ارز به کشور، افزایش چند برابری هزینه‌ی جاری دولت و اقداماتی ازاین‌دست، اهم اقدامات اقتصادی دولت کنونی است که اکنون در دولت دوم  حسن روحانی، شتاب بیشتری گرفته است و بی‌محاباتر از قبل پی گرفته می‌شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۱۴:۰۴
علی سلیمانیان

حسن روحانی

مواضع ضعیف و منفعلانه‌ی مسئولینِ دولت جمهوری اسلامی درباره‌ی سرنوشت برجام در دورانِ پسااوباما و عنوان این موضع از سوی رئیس دولت که «هوشمندی ایران در توافق هسته‌ای این بود که برجام را نه به عنوان توافق با یک کشور یا یک دولت، بلکه به عنوان یک قطعنامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل تثبیت کرد که با تصمیم یک دولت قابل تغییر نیست» و هم‌زمان اقدامِ وزیر امور خارجه در دعوتِ امریکا به ماندن بر برجام؛ شاید این تصور را به وجود بیاورد که این‌ها واکنشی به محتمل دانسته شدنِ لغو برجام از جانب امریکا و ردیه‌ای بر این احتمال‌اند؛ که در صورت فرض بر صحت گذاشتن این فرضیه، باید عرض شود حتی با این تعبیر خوش‌بینانه، این مواضع جز بازی در زمینِ امریکا و چراغ سبز دادن به او برای شروع امتیازگیریِ دوباره از ایران به بهانه‌ی عدمِ لغوِ برجام، نیست.


اما توجه به تجربه‌ی یک سال گذشته، دلالت بر این امر دارد که این مواضع، بیشتر خالی کردن زیر پای ایران بوده است تا واکنش به امریکا. به این معنا که در لفافه تاکید می‌کنند که حتی لغوِ محتمل برجام از جانب امریکا، منجر به لغو آن از جانب ایران نخواهد شد. هم‌چنان‌که هرگز، نقضِ گاه و بی‌گاهِ برجام از جانب امریکا، مسئولینِ دولت را به واکنشی در خور و متناسب وانداشت.


این موضعِ بدیع، خلع برجام از تنها –به اصطلاح- «ضمانت اجرایی»ِ آن، و کاملاً گل به خودی است. یادمان نرفته تنها پاسخ آقایانِ خام‌خیال به این ایرادِ اساسیِ منتقدین که برجام را عاری از ضمانت اجرایی برای ایران می‌دانستند، این بود که بهترین ضمات اجرایی، خودِ همین برجام است: «اگر روزی 1+5 بخواهد از تعهدات خود سر باز بزند، ما کاملاً آمادگی داشته و از لحاظ توانمندی هسته‌ای در شرایطی هستیم که در زمان کوتاهی می‌توانیم به نقطه‌ی مطلوب خود دست پیدا کنیم». موضعی که دولتی‌ها اکنون و برخلاف مواضع پیشینشان اتخاذ کرده‌اند، چیزی جز عقب نشستنِ کامل از همین تنها «ضمانت اجرایی برجام» و خالی کردنِ زیر پای ایران نیست.


پی‌نوشت:

رهبر معظم انقلاب اسلامی: «ما نقض نمی‌کنیم برجام را، لکن اگر طرفِ مقابل نقض کند که حالا همین‌طور این کسانی که نامزد ریاست جمهوری آمریکایند، مدام دارند تهدید می‌کنند که ما می‌آییم پاره می‌کنیم، نقض می‌کنیم، این‌ها اگر پاره کردند، ما آتش می‌زنیم.» (25 خرداد 1395)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۱۶:۰۴
علی سلیمانیان


ماجرا این است که حضراتِ غیردلواپس -یا همان خام‌خیالان- رفتند و آمدند و به روی دیوان خندیدند و یک «غلط کردیم»ِ اساسی هم به آنان گفتند؛ و ماحصل این رفتن‌ها و آمدن‌ها و غلط کردن‌ها شد «برجام».


قرار بود با اجرایی شدن این برجام، و با دادن بخش عمده‌ای از دستاوردهای هسته‌ایِ ما روی زمین، تحریم‌های هسته‌ای آن‌ها روی کاغذ برداشته شود، و مذاکره به همین پشیز ختم شود. اما هنوز که هنوز است، همین «پشیز» هم گیرمان نیامده، و همچنان آستان کدخداست و آستان‌بوسی و له‌له زدن ذلیلانه و رعیت‌گونه‌ی اینان و تبختر و ناز و افاده‌ی مستکبرانه‌ی شیطان.


برجام اگر هم‌زمان با مرگ دستاوردهای ما، تعهدات اجانب را فی‌المجلس نمی‌زایید و وعده‌های سرخرمن کدخدا و دار و دسته‌اش، فقط نطفه می‌بست، امروز دیگر وقت زاییدنش شده بود. اما فرشته‌ی مرگ فقط می‌میراند، اگر آبستن هم بکند، ولدش مرده به دنیا خواهد آمد. و مگر نیامده است؟



پ.ن:


۱. شرکت‌های هوایی جزو بی‌مسئولیت‌ترین شرکت‌ها هستند. هیچ‌وقت جوابی برای تاخیرهای دایمیشان نمی‌دهند و به جای عذرخواهی و دل‌جویی از مسافران، دست پیش هم می‌گیرند. هیچ مقرراتی هم برای تادیب و پرداخت جریمه برای این تاخیرها وجود ندارد.


تا چندی پیش، همین که می‌خواستی اعتراض کنی، جو می‌دادند و زبان‌درازی می‌کردند که «تحریمیم و همینی است که هست» و مسیر اعتراض را از بی‌کفایتی خودشان به طرفی دیگر می‌چرخاندند و بدشان هم نمی‌آمد که از زبان معترضان، فحشی هم نثار نظام شود.


در پسابرجام اما تاخیرها و ایرادات سرجایشان هستند و وضعیت همانی است که بود، ولی ادبیات اینان عوض شده. دیگر حرف از تحریم نمی‌زنند. الان می‌گویند نمی‌شود که با دنیا دربیفتیم و بخواهیم سروقت هم پرواز کنیم.


نمونه‌اش هم همین جوابی است که چند دقیقه پیش، در پاسخ به چرایی تاخیر پرواز و بحث پیرامون آن از شرکت بی‌مسئولیتِ «ایران‌ ایر تور» دریافت کردم.


۲. غرب‌گرایان از هیچ فرصتی برای عینی‌تر کردن و تحمیل مطالباتشان به مردم، دریغ نکرده‌اند. سال‌ها به انحاء مختلف حرف‌هایشان را در گوش مردم خوانده‌اند و به خورد جماعت داده‌اند و سر بزنگاه هم کاشته‌هایشان را درو کرده‌اند. هنوز ننگ‌نامه‌شان تحریم را رفع نکرده، رفته‌اند به فاز دیگر و دارند جاده‌ی بزرگانشان را غلطک می‌اندازند.


اگر حزب‌الله هم همین اندازه در عینیت بخشیدن به گفتمان انقلاب و پیش‌روی در مطالبات مردم تعهد داشت، قطعا کشور در مسیری قرار نمی‌گرفت که تن به ذلت‌نامه‌ی «برجام» و برجام‌ها دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۰۹:۱۰
علی سلیمانیان

 آقای روحانی امروز گفته است: «وقتی تحریم بود عزت نبود، برجام اول عزت برای ما آورده است. ما این را می‌گوییم آثار برجام؛ نمی‌دانم دیگران چه می‌گویند و چه می‌فهمند. ما باید همراه شویم و نمی‌توانیم مقابل این قدرت‌های بزرگ بایستیم آن هم با شعارهایی که توخالی است.» و این حرف‌ها یعنی تئوریزه کردن تسلیم.

 

آقای روحانی طی سه سال و اندی ریاستش در جمهوری اسلامی، نشان داده است که یک تئوریسن پراگماتیست در جا انداختن مساله‌ی تسلیم است. او در انتهای دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی و بعد از دورانی که طبعاً نظام دارد به بلوغ می‌رسد آمده است تا نظام را از جایگاه بالاترین مقام اجرایی وادار به تسلیم در برابر استکبار کند و این امر روشن‌تر از آن است که انکار شود.

 

اگر او معتقد است که تحریم شدن از جانب مستکبرین نشانه‌ی بی‌عزتی است و سازشی که حتی منجر به برداشتن تحریم نشود عزت‌مندی است، آشکارا دارد اعطای عزت و ذلت را از شئون طاغوت می‌داند و تسلیم در برابر استکبار را عین عزت.


این ادبیات، به صورتی بیّن تسلیم در برابر طاغوت را تجویز می‌کند و بلافاصله هم انذار می‌دهد درباره‌ی تسلیم نشدن.

 

ایشان اگر ایستادن در برابر اراده طاغوت را شعاری توخالی می‌داند و دعوت به همراهی با اراده‌ی مستکبرین می‌نماید، خوب می‌داند که ایستادن در برابر طاغوت و تسلیم نشدن، دقیقاً از کجا منشا گرفته است.

 

و مگر نه این است که «لا اله الا الله» شرط فلاحت و بندگی خداست و این حریت آیا شعاری توخالی است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۸
علی سلیمانیان

اسب تروا

امام انقلاب، روز چهارشنبه در دیدار با پاسداران حریم دریایی، در خلال سخنانی -که مثل همه حرفهای این روزهایشان نقطه عزیمتش هشدار نسبت به "نفوذ امریکا" بود- به مساله ای کلیدی و بسیار عمیق اشاره کردند که دلیل اصلی غربت رو به فزونی این روزهای گفتمان انقلاب اسلامی را در همین مساله میشود دید: "تغییر محاسبات مسئولین و دستکاری در افکار مردم". مساله ای که می شود آن را از جنس استراتژی "اسب تروا" و حمله خانگی برای در هم شکستن مقاومتی قریب به چهل ساله قلمداد کرد.

«مشکل کنونی کشور متأسّفانه به‌خاطر وجود آدمهای بعضاً بی‌خیال و بعضاً سهل‌اندیش [است‌] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّافعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند. امروز یک فصل مهمّی از فعّالیّت دشمنان جمهوری اسلامی -که البتّه ما از آنها اطّلاع داریم و حواس ما هست که چه‌کار دارند میکنند- همین است که محاسبات مسئولین را تغییر بدهند و افکار مردم را دست‌کاری بکنند و اینها را در ذهن جوانهای ما [جا بیندازند]؛ چه افکار انقلابی، چه افکار دینی، چه ایده‌هایی که مربوط به مصالح کشور است.»

این حرفها، روایتی از رصد همان گستاخی در حال تحققی است که رئیس جمهور رژیم امریکا بعد از امضای برجام در توصیه ای به دولت ایران، از لزوم "تغییرات داخلی در ایران و تغییر در سیاست های جمهوری اسلامی در قبال امریکا و کنار گذاشتن شعار مرگ بر امریکا" گفته بود و از تصمیم و اهتمام کشورش مبنی بر ایجاد این "تغییر" خبر داده بود.

"ارتجاع گفتمانی"ای که انقلاب در این روزهای سخت، از سوی دستگاه اجرایی نظام، دچارش شده است ناشی از این است که "شیطان بزرگ" و این "دیو ددمنش و دژخیم جهانخوار"، امروز در منظر مسئولین اجرایی، به "کدخدای قابل اعتماد" و "طرف باهوش و با ادب" تبدیل شده است و ایستادگی سی و چند ساله ملت در برابر استکبار، به ثمن بخس فروخته شده است تا بگویند "ما اهل تعامل با جهانیم" و گویا "جهان" اینها، فقط امریکاست و یا هر جایی که استکبار و طاغوت در آنجا حاکمیت دارد.

از جایگاه رسمی جمهوری اسلامی بی آنکه اراده ای داشته باشند تلفنی با شیطان بزرگ حرف میزنند، با همراهی هم قدم میزنند و هوا میخورند، و یکهویی دست میدهند و حرف میزنند و لبخند تحویلش میدهند. عده ای شان هم در داخل کم مانده که ذوق مرگ شوند از این تابوشکنی ها و مقاومت شکنی ها. پیاده نظام داخلی شان، عده ای "عادی سازی مساله مذاکره با امریکا" را دنبال میکنند و عده ای هم حتی تکریم میکنند از این اقدام "صلح طلبانه" مسئولین جمهوری اسلامی و از روزهای خوش پایان قهر با امریکا و آشتی قریب الوقوع و فروریختن دیوارهای بی اعتمادی خبر می دهند.

از طرفی برای جعل گفتمان اصیل انقلاب و تراشیدن توجیه تاریخی و دینی برای این گفتمان مجعول، در مقام بالاترین مسئول اجرایی کشور رو به قرینه سازی های اشتباه می آورند و مغالطه می کنند تا حماسه مقاومت تاریخی عاشورا را گونه ای تفسیر کنند که نه تنها مانعی برای وادادگی و ذلتشان نباشد، بلکه مسیر ذلت پذیری را هموار کند و به کمک آن بیاید: «درس کربلا هم، درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین است. در شب تاسوعا... امام حسین علیه‌السلام خیمه‌ای برپا کرد و عمر سعد را به مذاکره دعوت نمود. امامی که آگاه است که فردا او و یارانش توسط همین عمر بن سعد و یاران نادانش به شهادت خواهند رسید؛ اما خواست که با دنیا اتمام حجت کند و از همین‌رو در آن شب، ساعت‌ها با عمر سعد مذاکره کرد تا نتیجه رویارویی آنان به جنگ ختم نشود. این به معنای آن نیست که امام حسین(ع) از شهادت می‌ترسید، بلکه امام حسین(ع) از شهادت استقبال هم می‌کرد اما با این حرکت خود به ما یاد داد که حتی با دشمن خود باید به گونه‌ای رفتار کنیم که دنیا منطق ما را در صحنه مذاکره پیروز بداند.»

عدم درک حرفهای چند ماهه رهبری امت و هشدارهایشان نسبت به مساله "نفوذ امریکا" و "بزک چهره کریح و شیطانی امریکا" و خواب رو به اتمام نگذاشته عمارها، فقدان قلم ها، جنبش های برنخاسته دانشجوها و سکوت همچنان نشکسته ماها، کار را به جایی رسانیده که رهبری مجبور شود بار تبیین مسائل را از کلیات گرفته تا جزئیات، خودش یک تنه بر عهده بگیرد و در میان خیل شعاردهنگان "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند" تنها و در غربت بیاید وسط میدان: «یک عدّه‌ای در قضیّه‌ی مذاکره و مسئله‌ی مذاکره سهل‌انگاری میکنند، سهل‌اندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضی‌ها بی‌خیالند -بی‌خیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بی‌خیال هم نیستند لکن سهل‌اندیشند، عمق مسائل را نمیفهند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکره‌ی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلان‌کس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشان‌دهنده‌ی سهل‌اندیشی است، نشان‌دهنده‌ی نرسیدن به عمق مسئله است. این‌جور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و ساده‌اندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید. اوّلاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابن‌سعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکره‌ی به معنای امروزی نیست؛ مذاکره‌ی امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یک چیزی بده، یک چیزی بگیر؟ امام حسین با ابن‌سعد معامله میکرد که یک چیزی بده یا یک چیزی بگیر؟ [هدف‌] این بود؟ تاریخ را این‌جور میفهمید؟ زندگی ائمّه را این‌جور تحلیل میکنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد، گفت از خدا بترس؛ امیرالمؤمنین زبیر را نصیحت کرد، خاطره‌ی زمان پیغمبر را یادش آورد، و گفت از خدا بترس؛ اتّفاقاً اثر هم کرد، زبیر خودش را از جنگ کنار کشید. امروز مذاکره به این معنا نیست؛ برای اینکه ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّه‌ای واقعاً با نگاه سهل‌اندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال می‌آورند و در روزنامه مینویسند، در سایت مینویسند و در سخنرانی میگویند که چرا امیرالمؤمنین با زبیر مذاکره کرد، شما با آمریکا مذاکره نمیکنید؟ یعنی این‌قدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد]. این که حالا به این معنا مذاکره نبود.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۸:۱۲
علی سلیمانیان