تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

تصریح در تلگرام: t.me/tasrih
تصریح در تام‌تام: tt.me/tasrih
تصریح در ایتا: eitaa.com/tasrih
تصریح در سروش: sapp.ir/tasrih
تصریح در بله: ble.im/tasrih
تصریح در گپ: gap.im/tasrih
🔸
ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

شهید را شهید نامیده اند از آن روی که گواه است بر همه که هرگز ممکن نیست جبر زمان راه بر آزادگی و عزت و شرافت ببندد و عرصه حیات را به جولان نکبت بار اجساد متحرک و گورستان متعفن ذلت بدل کند.

گواه بر این که هرگز زمان این اجازه را ندارد که تازیانه بی رحم ستمبارش را بر پیکر ابناء آدم فرود آورد و زندگی را به سخره بگیرد.

گواه است بر آدمی که اگر هجوم دهر، حیات را به زنجیر کشید، و همه راه ها را به بن بست تسلیم کشاند، و تو دیدی که سلاحی جز نثار زندگی برایت نمانده است، باید که بر مرگ آغوش باز کنی و با رگ گردن و قطرات خون و ضربان قلب و گوشت و پوست و استخوان و ذره ذره وجودت و نفسهایی که مملو از اشتیاق حیات اند، به جنگ با جبر بروی و راه را بر حیات بگشایی و تاریخ را از تسلیم برهانی.

شهید فاتح ابدی تاریخ است و بالانشین قله های رفیع انسانیت و شرف، و به راستی که زنده تر از او کیست؟

کیست زنده تر از آن روستایی کشاورز و گمنامی که خون قلبش را نثار کرد تا درخت زندگی جان بگیرد؟

کیست زنده تر از نوجوانی که مرگ را به ملعبه گرفت و او مشتقاق ترین بود بر حیات؟

کیست زنده تر از معلمی که با لبخندش بر مرگ به انسان زندگی آموخت؟

زنده تر از او که خبر تولد نوزادش با عکسی از او برایش رسید، و عکس را پاره کرد و رشته محبتش را، که مهربانی را بگسترد؟

کیست که زنده تر از آن اصناف ساده محل باشد که جان پرقیمتش را فروخت تا زندگی برایمان بخرد؟

کیست زنده تر از شهید که اگر نبود، زمان ما را می بلعید و ستم تاریخ ما را به تاراج می برد و تازیانه های ذلتش را بر ابدان ما می کوفت.

و کیست مرده تر از این من؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۱۳
علی سلیمانیان