تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

تصریح در تلگرام: t.me/tasrih
تصریح در تام‌تام: tt.me/tasrih
تصریح در ایتا: eitaa.com/tasrih
تصریح در سروش: sapp.ir/tasrih
تصریح در بله: ble.im/tasrih
تصریح در گپ: gap.im/tasrih
🔸
ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

نمی‌دانم هنوز هم کسی در این مساله شک دارد که انقلاب ما انقلاب فرهنگ بوده است یا نه؟ اما چه کسی است در این تردید کند که قطار فرهنگِ انقلاب، پایاپای دیگر عرصه‌ها پیش نرفته است و از آن عقب مانده است؟ و البته این عقب‌ماندگی فقط اختصاص به فرهنگ ندارد. نظام اداری هم از دیگر عقب‌مانده‌های انقلاب است و شاید اقتصاد هم؛ و کذا و کذا.

بخش‌های جامانده از انقلاب اما یک نقطه اشتراک دارند و آن دولتی بودن است و گرفتار بودن در گرداب بروکراسی و پیش‌رفت‌های انقلاب هم دقیقاً یک تفاوت عمده با سایرین دارند و آن مردمی و غیردولتی بودن است. برای مثال پیشرفت‌های خوبِ علمی و تکنولوژیک، اغلب با اتکا به تلاش عده‌ای صورت گرفته است که خارج از محضورات بروکراسی بوده‌اند. فرهنگ، اقتصاد و صد البته نظامِ اداریِ کاملاً منحصرِ دولتی نتوانسته‌اند با اقتضائات انقلاب و متناسب با آن پیش بروند و حتی گاه مسیری غیر از خطِ انقلاب را پیموده‌اند و می‌رود که فاصله‌شان نیز از انقلاب، بیشتر و بیشتر شود.

اکنون باید برای عبور دادن فرهنگ از این وضعیت چه باید کرد؟

در این‌جا شاید به نظر برسد، تغییرِ مبانیِ تولیدِ فرهنگی، و توجه بیشتر به مردم و خواسته‌هایشان، خواهد توانست بر این مشکل پایان دهد، اما ساختارهای کنونیِ مدیریتِ فرهنگی و سایه افکندن شرایط مریضِ بروکراتیک بر فرهنگ، به دلایلی که در ادامه خواهد آمد، امیدها را نسبت به تغییر شرایط موجود و موفقیت این امر به یاس بدل می‌کند.

پاسخی اجمالی به این سوال که خاستگاه پس‌زدگی و شکاف عمیق فرهنگِ دولتی با ذاعقه عمومیِ جامعه و زاویه آن با آرمان‌های انقلاب از کجا نشات گرفته است؟ تا حدودی ابعاد و علل این ناامیدی را روشن‌تر خواهد نمود.

انحصارِ قرینِ به مطلقِ بودجه‌هایِ فرهنگیِ در اختیارِ بروکراسی و تمرکز مدیریت بروکراسی‌زده بر تولیدِ فرهنگ توسط نخبگان، بی‌انگیزگی مدیران برای تولیدِ با محتوا و کیفی، و بسنده کردن به فرهنگِ ویترینی برای رزومه‌سازی و بیلان‌کاری، حمایت‌های بدون پشتوانه مردمی از تولید و گاه شکل‌گیری روابط ناسالم به دلیل انتفای متقابل مدیران و نخبگان، و در نهایت پیدایش نوعی رانت و انحصار تولید فرهنگی برای قشر نخبگانِ ناکارآمدِ دولت‌سازِ فرهنگ با حبابِ توهمیِ مقبولیت و محبوبیت، و فاصله بینش نخبگانِ دولتی با واقعیت‌های عمومی جامعه؛ و از دیگر سوی، انزوا و انفعال نخبگانِ مردمی و دغدغه‌مند در نتیجه این کارکرد، و عدم امکان ورود آنان به دایره حمایتی دولت، به تدریج موجب ایجاد و تعمیق شکاف بین فرهنگ دولتی و فرهنگ مردمی شده است تا حدی که امروز بسیاری از کارهای فرهنگیِ بی تاثیرِ دولتی هیچ جایگاهی در میان عموم ندارند.

با چنین اوصافی به نظر می‌رسد خارج نمودن نقطه ثقل مدیریت فرهنگ از دایره ناکارآمد بروکراسی و در اختیار گرفتن سکان آن توسط مردم، تنها راه پیش روی باشد. خروج از وضعیت به اصطلاح نخبه‌گرایانه و مدیریتِ دولتیِ تولیدِ فرهنگی و دادن آن به دست مردم. و به عبارت روشن‌تر «مردمی کردن فرهنگ».

در شرایط حاضر چه راهکاری می‌تواند -از سوی مردم- به انتقال مدیریت فرهنگ از دولت به مردم  و یا به عبارت صریح‌تر تسخیر بنیان‌های مدیریتی فرهنگ، توسط مردم منجر گردد؟

به نظر می‌رسد وارونه کردن اولویت های چرخه فرهنگ، و انتقال تمرکز از تولیه به سمت مصرف و شکل‌دهی دوحلقه دیگر زنجیره فرهنگ یعنی توزیع و تولید بر این مبنا، می‌تواند راه‌گشا باشد. البته درباره چرایی توجه به مصرف به جای تولید، یک علت مهم دیگر هم می‌توان ذکر کرد و آن امکان دخالت آحاد مردم است. بدین معنا که در مساله تولید، به دلیل تخصصی بودن امر تولید، عمومیت جامعه امکان ورود به این جبهه را نخواهند یافت، اما این قضیه درباره مصرف منتفی است و هرکس به قدر وسع، می‌تواند وارد میدان شود.

خارج از فواید معلوم مصرفِ فرهنگی در جامعه، اکنون بحث کمی مبهم به نظر می‌رسد و چیستی و چگونگی رابطه مصرفِ فرهنگی با مدیریتِ فرهنگی و پیشرفتِ فرهنگ جای سوال دارد که ذکر دلیل در ادامه این ابهام را خواهد زدود.

چه مساله‌ای منجر به تولید می‌شود؟ من می‌گویم مصرف. یعنی مصرف است که تعیین می‌کند چه چیزی تولید شود و چه چیزی نه. و مصرف است که می‌گوید چه تولیدی تداوم یابد و چه تولیدی نه. سمت و سوی نظام توزیع را هم مصرف و تقاضا است که تعیین می‌کند. و این یعنی مدیریت. تمرکز بر روی پتانسیل عظیم مصرف می‌تواند مصرف را از موضع انفعال به موضع فعال بکشاند و تولید را در موضع انفعال قرار دهد. مصادیق این بحث که مقوله مصرف توانسته است تولید را تحت مدیریت قرار دهد کم نیست و نقض این مساله هم در مورد مصرف بی‌سابقه است.

توسعه مصرفِ فرهنگی، علاوه بر مدیریتِ تولید و توزیع، موجب ارتقای سطح فرهنگ و تصحیح اعوجاج تولید می‌شود و عملاً سطوح مختلف فرهنگ را چه در بحث سیاستگزاری و تولید و چه در سطوح ترویج و توزیع مدیریت خواهد کرد و منجر به فتح همه مبادی فرهنگ توسط مردم خواهد گردید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۱۱:۲۹
علی سلیمانیان