دردهایی در مسیر شدن
تنشی که این روزها نقد درون گفتمانی بر ما حادث کرده و تشتتی که با حدت هر چه تمام تر خود نموده است، از نظر من امری است بسیار فرخنده. اگر چه طعنه و عتاب برادر، تلخ است، اما این طعنه ها و دردها اگر چه تازه ابراز می شوند، ولی امری بدیع و حادث شده به یک باره نیستند. واقعیتی کتمان شده است که ریشه در طی دوران دوانده و با گذر هر چه بیشتر زمان، شدتش هم فزونی یافته است ولی این بار علیرغم همیشه، از پس پرده کتم و ستر برآمده و عیان شده است. و همین نفس عیان شدگی اش، امری است مبارک.
اینها دردهایی است که گفتمان ما در مسیر شدن لاجرم هست از چشیدنش و تحمل کردنش و چاره جستنش و اگر نه گفتمانی که سرد و گرم نچشد و آب دیده نشود، نخواهد توانست سربزنگاه، از فضایل و کارآمدی اش دفاع کند و گفتمانی این چنینی باید شاهد ناکارآمدی و یا اقل کم، بی اقبالی و کسرت معتقدین به خودش باشد.
ما اگر چه شاید کمی دیر درد بلوغ گفتمانمان را درک کرده باشیم اما همین هم که درک شده است، نشان می دهد گفتمانمان پویا است و در حال بلوغ و در مسیر شدن. اگر دردها ادراک نشود، هرگز کاستی ها، توفیق درمان نخواهند یافت و از این رو است که این احساس دردها هم مبارک اند، که راه بر تعالی و رشد و اصلاح می گشایند.
خوشحالیم که آرمانمان درد می کند و گفتمانمان دچار افلیج و دردنافهمی نشده است و این درد کردن ها، مقدمه ای است برای بهتر شدن و رشد کردن و بالیدن. در این مسیر دشوار و پر محنت، اگر چه دردها را باید فهمیدن اما رنجیدن هم نباید، "که در طریقت ما کافری است رنجیدن."
درد بیدردی علاجش آتش است