انقلابیگری محافظهکارانه، انقلابیگری آرمانگرایانه
بحثی در باب ترجیح «صالح مقبول» به «اصلح»
وقتی حفظ وضع موجود و ترس از آینده، انقلابیون را به ورطه محافظهکاری میکشاند، همه چیز از جمله خود انقلابیگری هم از موضوعیت میافتد و اینگونه انگاشت میشود که وضع موجود به هر قیمتی حتی به قیمت سلاخی آرمانها هم که شده باید حفظ شود. رعب از آینده همه چیز را برای این نوع از انقلابیگری از موضوعیت انداخته است و تنها حفظ وضع موجود است که موضوعیت دارد. مرگ از حول احتمال آن به آغوش طلبیده میشود و همه چیز قبل از آن که مقدرش باشد میمیرد.
انتخابات هم در این میان باید سلاخی شود تا وضع موجود، منتهی به آینده نشود. «ضد انتخاب» جایگزین انتخابات میشود و دیگر مهم نیست چه کسی انتخاب شود؛ آنچه مهم است این است که چه کسی انتخاب نشود. «اقناع» برای رسیدن به انتخابِ «اصلح» با «تردید» در مقبولیتِ «اصلح» و گاه در صلاحیتش تعویض میشود تا منجر به انتخابِ به اصطلاح «صالح مقبول» شود. که خود همین «صالح مقبول» هم دروغی بیش نیست.
تنها کارکرد انتخابات همین حصول «مقبولیت» است و اگر ساز و کار دیگری به جای انتخابات بود که میشد با آن مقبولیت را احصا نمود، چه نیازی به این هزینهکرد هنگفت بود؟ «مقبولیت»ِ ادراک شده قبل از انتخابات، تنها احتمال و یا صورتی موهوم از مقبولیت است و هیچگاه انطباقی بر واقعیت نخواهد داشت. چه آن که این ادراکات نیز به قدری با هم متناقضاند که دیگر از آن تعبیر به احتمال هم محال میشود. توهم، همان ترس از مرگی است که جام زهر را قبل از وقوع مقدرات سر میکشاند تا آینده را با عدم وقوع مواجه کند. انقلابیگری محافظهکارانه، ترمزی است بر انقلابیگری و روح انقلابیگری که همواره توام با آرمانخواهی است.
ایجاد تردید و تشکیک در اذهان، نسبت به انتخاب شدن یا نشدنِ اصلح و حتی تردید و تشکیک در اصلح بودن یا نبودنش، همان جام شوکرانی است که انقلابیگریِ محافظهکار میخواهد مردم را سربکشاند و آرمانگرایی را با مرگ زودرس مواجه کند تا مبادا با آیندهای جدید مواجه شود.
و البته جریان دیگری نیز در مقابل انقلابیگری هست که در این میان با موجسواری بر امواج تردید انقلابیگرایان محافظهکار، دست به ادراکسازیهایِ جعلی و واژگونهنمایی حقیقت میزند تا خود را در بستر احتضار، از مرگی حتمی برهاند و گاه در عین تقابل با همه مظاهر انقلابیگری- حتی از نوع محافظهکارش- ، با او برای به مسلخ بردن انقلابیگری آرمانگرایانه در یک جبهه قرار میگیرد.
«اقناع» آرای خاکستری و آنهایی که تردید و تشکیک دارند برای رساندن آنان به انتخابی «اصلح» تنها تکلیفی است که جریان آرمانگرا دارد و تشکیک و تردید درباره مقبولیت و یا صلاحیت اصلح در تناقض با روح انقلابیگری و آرمانخواهی است.
***
پی نوشت:
چند روزی است که جریان تردید به هر حربهای از تردید و تشکیک تا تهمت و افترا دست میزند تا آقا سعید را از میدان به در کند، اما غافل است از آن که «مقلب القلوب» و «مثبت القلوب» کس دیگری است و غافل است از این که او چه انتخاب شود و چه نشود پیروز میدان است، چرا که تنها «تکلیف» است که او را به این وادی کشانده است.
والعاقبه للمتقین