تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

یادداشت‌های علی سلیمانیان

تصریح

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

تصریح در تلگرام: t.me/tasrih
تصریح در تام‌تام: tt.me/tasrih
تصریح در ایتا: eitaa.com/tasrih
تصریح در سروش: sapp.ir/tasrih
تصریح در بله: ble.im/tasrih
تصریح در گپ: gap.im/tasrih
🔸
ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

آغازی بر پایان هژمونی غرب

شنبه, ۷ اسفند ۱۳۸۹، ۰۵:۳۰ ق.ظ

جیمز مدیسن، از روشنفکران نظریه پرداز و لیبرال، درون مایه حقیقی نظام پارادوکسیکال لیبرال دموکراسی را این گونه برملا کرده است: «قدرت باید به گروه مردان توانمندتر انتقال یابد که می فهمد نقش دولت، "حمایت از اقلیت توانگر در برابر اکثریت" است.» و این تنها زمانی قابل حصول خواهد بود که رسانه های ملتزم به "اقلیت توانگر" به جای مردم و دولت های دست نشانده، جایگزین ملت ها شوند و برای "سلب آزادی" و "انکار مردم" هیچ واژه ای فریبنده تر از "لیبرال دموکراسی" نیست. این التزام به "حمایت از اقلیت توانگر در برابر اکثریت" روشن ترین تعریفی است که می شود از نظام به اصطلاح لیبرال دموکراسی ارائه نمود.

فوکویاما اگر چه در نظریه پایان تاریخش، با قلمداد کردن لیبرال دموکراسی به عنوان آخرین نظم بلامنازع بشری، خود را طرفدار آزادی مطلق و دموکراسی و لیبرال دموکراسی را تنها متضمن آزادی و دموکراسی بشر نشان می دهد، اما در واقع وحشت اصلی او و سایر نظریه پردازان نظام امپریالیستی لیبرال دموکراسی، دقیقاً و دقیقاً از همین دو مساله است: آزادی و مردم. برای فهم بهتر این ادعا، به بررسی اجمالی دیدگاه نظریه پردازان نظام لیبرال دموکراسی می پردازیم.

نوام چامسکی در کتاب "سروری یا بقا" (Hegemony or Survival) می نویسد: «باید یک شرط لازم به این دیدگاه هیوم که "کنترل عقیده" بنیان دولت -از مستبدترین دولت ها گرفته تا آزادترینشان- است، افزود. این موضوع در جوامع آزادتر اهمیت بیشتری دارد، زیرا در آن ها نمی توان از راه اعمال زور خواستار اطاعت شد. طبیعی است که "نهادهای کنترل فکر" از جوامع آزادتر شکل بگیرند.»

او در همین کتاب وحشت روشنفکران لیبرال از آگاهی مردم و عدم"کنترل فکر" در جوامع آزادتر را این گونه بیان کرده است: «روشنفکران لیبرال توضیح می دهند که اگر عموم مردم از حاشیه نشینی و انفعال دست بردارند، ما با "بحران دموکراسی" روبرو می شویم.» چامسکی در ادامه به راه های غلبه بر آن چه که به "بحران دموکراسی" از آن تعبیر شد نیز اشاره کرده است: «می توان تا حدی از راه اقدامات انظباطی برای "نهادهای مسئول مغزشویی جوانان" و شاید حتی اگر خودسانسوری کفایت نکند از راه نظارت دولتی بر رسانه ها بر آن غلبه کرد.»

بنا بر آن چه گفته شد "مردم" و ترس از حضور مردم در متن، اصلی ترین بحرانی است که لیبرال ها آن را در تقابل خود می پندارد و برای مقابله با آن و حفظ آزادی اقلیت، اقدام به سلب آزادی اکثریت و ممانعت از آزادی فکری مردم نموده و حتی به خود اجازه "کنترل فکری" و "مغزشویی" مردم را می دهند و با این همه باز خود را اصلی ترین منادی آزادی و دموکراسی می دانند.

نوام چامسکی که به روشنفکرترین نظریه پرداز زنده غربی و قدرتمندترین منتقد داخلی در امریکا شهرت دارد در بیان نحوه غلبه افکار عمومی در خارج از مرزها نیز از تعبیر شگفت انگیزتری به جای بیان مساله "بحران دموکراسی" در داخل استفاده می کند: «در حالی که "دشمن" را در داخل می توان با تبلیغات گسترده مهار کرد، بیرون از مرزها، وسایل مستقیم تری در دسترس است.» و منظور او از وسایل مستقیم تر توسل به جنگ افروزی و یورش به کشورهاست که در ادامه توضیح داده است.

استفاده از عبارت "دشمن" برای اکثریت جامعه و دشمن دانستن مردم نسبت به نظام لیبرال دموکراسی، و اینکه نظریه پردازان این نظام تنها در اندیشه سرکوب و مهار هستند، خود بهترین سند بر اثبات ادعای مطرح شده یعنی نهایت وحشت غرب از آزادی و مردم –حتی مردم تحت سیطره و حاکمیت خود- و تلاش برای مهار مردم است.

بقای امپراطوری غرب ملازم دو سلاح رسانه و زور برای مهار مردم است و زمانی که این دو، کارآیی خود را از دست بدهند، فروپاشی این امپراطوری و پایان هژمونی آن حتمی است. امپراطوری امریکا که خود را تنها ابرقدرت مطلق العنان در جهان می پندارد و سیطره قدرت های غربی بر ملت ها در حال فروپاشی است. مساله ای که طلیعه آن را انقلاب اسلامی ایران با ناکارآمد نشان دادن این ابزارها بر همگان نمود.

تقلای نظام سلطه غرب برای بقای دیکتاتوری های در حال فروپاشی خاورمیانه و شمال آفریقا با غلبه مردم بر ترس از مرگ و به دنبال آن ناکارآمدی سلاح قدرت در برابر امواج مردم و درنوردیدن حصار رسانه ای و رساندن فریاد رسای مطالبات انکار شده مردم به جهانیان، نشانه های دیگری از پایان یافتن هژمونی غرب بر دنیاست.

اسلام خواهی و آزادی خواهی ملت های دربند، به آزادی خواهی مردم تحت حاکمیت امپراطوری غرب خواهد انجامید و سوت پایان تاریخ مصرف مستکبرین و آغاز حاکمیت ملت ها نواخته شده است.


نوشته شده برای روزنامهوطن امروز

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۸۹/۱۲/۰۷
علی سلیمانیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی